لوحه

یادداشت های مهدی رباطی

لوحه

یادداشت های مهدی رباطی

جهاد اقتصادی، سرمایه اجتماعی و سرمقاله دنیای اقتصاد

در بی سر و سامان بودن ساختار اقتصادی ایران هیچ شکی نیست. بر اصلاح این ساختار بی سر و سامان و معیوب نیز همه کارشناسان متفق النظر هستند و هیچ کارشناسی از هر دیدگاه و نگرش و مکتب سیاسی و اقتصادی موافق ادامه یافتن این وضعیت نیست زیرا اصولا این وضعیت قابل ادامه یافتن نیست. اختلاف نظری که وجود دارد بر سر نحوه اصلاح این ساختار و الگوی در نظر گرفته شده برای آن است.

اگر به زعم سرمقاله مورخ 16 فروردین روزنامه دنیای اقتصاد بخواهیم روش ها را به دو روش تدریجی و ناگهانی تقسیم بندی کنیم که تا حدودی این تقسیم بندی از نظر مفاهیم اقتصادی پذیرفته است، روشی که در حال حاضر در کشور در پیش گرفته شده از روش ناگهانی و به عبارت بهتر شوک درمانی است. یقینا اعطای نام جهاد اقتصادی به سال 1390 نیز در راستای همین شوک درمانی و نسخه پیچیده شده برای سال پیش رو می باشد. نکته ای که در سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به چشم می خورد دفاع از سیاست شوک درمانی با این استدلال بود که یک نسل تحت فشار قرار می گیرد برای چند سالی ولی در عوض بازدهی بلند مدتی برای اقتصاد در پیش خواهد بود و نتایج چنین سیاستی ماندگار است. واقعا انسان افسوس می خورد از این جهل مرکبی که بسیاری از افراد به ظاهر تحصیل کرده در آن غرق هستند و روزنامه معتبری مانند دنیای اقتصاد سرمقاله خود را اختصاص می دهد به دفاع از سیاست شوک درمانی با این استدلال تکراری که از نظر گذشت.

یادمان نمی رود سالهای شروع ریاست جمهوری آقای رفسنجانی و برنامه تعدیل اقتصادی که در آن زمان به شکل بسیار ملایم تر از مدل کنونی اجرا شد. هنوز اثرات کمر شکن آن سیاست های تعدیل از خاطر نرفته است. بعد از بیست سال کماکان کشور گرفتار پیامدهای آن سیاست هاست. در همان زمان استدلالی که از سوی دولت وقت برای اجرای سیاست تعدیل بیان می شد همین استدلال مندرج در مقاله روز 16 فروردین 1390 یعنی بیست سال بعد است. یک نسل چند سالی زیر چرخ های فشار این سیاست ها له بشود ولی در بلند مدت از اثرات آن سیاستها بهره مند شویم. آقای عادلی؛ مرحوم نوربخش؛ آقای طبیبیان، جناب رفسنجانی و سایر مدافعان سیاست تعدیل اقتصادی در آن زمان اکنون این سئوال وجود دارد که بعد از بیست سال ثمرات آن سیاست های تعدیل کجاست؟

سرمقاله مذکور دنیای اقتصاد به دو منظور نوشته شده است. یا بحث سیاسی برای جا انداختن نسخه شوک درمانی است یا واقعا اعتقاد کارشناسی به این روش است. در حالت اول موضوع روشن است، ولی در حالت دوم جای تاسف است که دفاع کارشناسی از روندی که برای اقتصاد کشور در پیش گرفته شده است می شود.

در اصل جهاد اقتصادی (به معنای فرهنگ کار و تلاش و رشد تولید ناخالص داخلی) شکی نیست و این لزوم توسعه کشور است. ولی محقق شدن این موضوع ملزومات بسیار مهمی دارد که اولین آن سرمایه اجتماعی است. یعنی اعتماد بالای مردم به حاکمیت، همکاری با دولت و حس و روحیه و انگیزه بالای کار. آیا واقعا در حال حاضر این مولفه های سرمایه اجتماعی در کشور وجود دارد تا جهاد اقتصادی محقق شود؟ آیاامروز طبقه متوسط ایران که مولد رشد و توسعه در هر کشوری است به حاکمیت اعتماد دارد؟ اگر در برخی زمینه ها بی اعتمادی هایی به وجود آمده است آیا هیات حاکمه کشور اقدامی برای برطرف نمودن این دیوار بی اعتمادی انجام می دهد یا آجر بر آجر آن می گذارد؟

جدای از طبقه متوسط اجرای سیاست های شوک درمانی سطح سرمایه اجتماعی را به شدت در میان طبقات پایین جامعه نیز از بین می برد. گواه تاریخ اقتصادی دنیا بر خلاف آنچه که در سرمقاله مذکور دنیای اقتصاد درج شده است بر این است که این سیاست ها چه اثرات و نتایجی در کشورهایی که در آن ها اجرا شده است در پی داشته و دولت های متبوع سرانجام مجبور به عقب نشینی های گسترده در تمامی حیطه هایی که این سیاست ها اجرا شده بود گشته اند. بالا بردن سطح رقابت پذیری اقتصاد، کاهش دخالت های دولتی، شفافیت اقتصادی و مبارزه با فساد فراگیر در کشور، اصلاحات نهادی و قانونی، تقویت سرمایه گذاری خارجی، اصلاح سیستم بانکی و... حلقات زنجیزه ای هستند که منتج به رشد و توسعه اقتصادی می شوند. شاید بتوان آخرین حلقه از این زنجیره را هدفمندی یارانه ها قرار داد، آن هم نه به صورت شوک درمانی که امروز اجرا شده است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد